باور

ساخت وبلاگ
نمیدانم باید بخشید یا نهمن خونه نشین شدم و اما ..شب ها کابوس برایم مانده از روز انتقامو نمی دانم من باید ببخشم تا کابوس هایم فراموش شود یا نبخشم و با کابوس هایم زندگی کنم می دانم که مستحق بدترین تاوان است و اما عزیزم به من گفته به تاوان و انتقام نیندیش که خودت نابود می شویخدایا  نه من مستحق خانه نشینی بودم و نه من مستحق کابوس خودت مرحمی بر دل خسته ام بگذار که به انتقام فکر نکنم و از ظلم ، نردبانی بسازم به سوی نور و روشنایی + نوشته شده در یکشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۹ ساعت 15:11 توسط sam  |  باور...ادامه مطلب
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 89 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 17:26

چه مبارک است این غم 

که تو در دلم نهادی

به غمت، که هرگز ندهم به هیچ شادی 

ز تو دارم این غم خوش

به جهان از این چه خوش تر 

تو چه دادیم که گویم که از آن به ام ندادی

چه خیال می توان بست و کدام خواب نوشین

به از این در تماشا که به روی من گشادی 

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۰ ساعت 0:2 توسط sam  | 

باور...
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 97 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 17:26

من چقدر مستقل بود

من چقدر رها بود

من چقدر شاد بود

من چقدر وابسته است

من چقدر غمگین است

من آزاد میشود

من آرام میشود

من ، من می شود

باور...
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 124 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 15:56

دارم عروس میشمهمش دنبال یه آهنگ خوشگل واسه شب تولد عشقم که قراره شب به یادمانی عمرمان باشد فکر می کنمکه وقتی این جمله را می خواند من چگونه به او اشااره کنم و کدام اهنگ حس درون مرا بهتر نشان می دهداما  باور...ادامه مطلب
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 99 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 15:56

بابای گلم برای تومینویسمباباجونم نمیدونی چقدر خوشحال بودم وقتی شادی رو از عمق وجود عزیزام میدیدمتحساس خچچشبختی میکردم وقتی می دیدم نکاهشون چقدر سرشار از شادیهو به ارزوشون که خوشبختی من بود رسیده بودند باور...ادامه مطلب
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 110 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 15:56

خدایا میگن تو هستی

اگه هستی کمکم کن تکلیفم معلوم شه

حیفه زندگیتو پای کسی بزاری که ندونی کیه و چیکاره است 

من دوستت دارم هایش را ذره ای قبول ندارم

کمکم کن 

بیا و این بار مردی کن دستش را رو کن

نه دوست ندارم مچ کسی را برایم بگیری

مچش را نگیر به من کمک کن تا بدانم کجا هستم و کجا باید بروم.

البته اگر هستی 

اگر نیستی هم که آدم از کسی که نیست توقعی نداره 

سخته باشی و ساکت معلق باشی

 

باور...
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 3 مرداد 1397 ساعت: 19:44

خداوندا من نه پیامبری دارمنه امامی نه راهبری من هیچ ندارم ایمان به هیچ کتابی ندارم ایمان به خدایان این الهامات عهد های قدیم هم ندارم اعتقادی به این که هر که دندان دهد نان دهد هم ندارم اعتقاد به این که خدا به مو می رساند ولی نمی برد هم ندارم اعتقاد به این که سر بی گناه به چوبه دار می ره ولی دار زده میشه هم ندارم من به هیچ یک اعتقاد ندارم به بودن تو هم شک دارم ولی می دانم اگر برای هیچ کس خدایی نکرده باور...ادامه مطلب
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : ندارم, نویسنده : sam70 بازدید : 102 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:31

سال 70بود که تو پا به دنیای من گذاشتی دختری به زیبای قو و امروز باییستی در انتظار دیدن آناکارنینای خودم باشم و جوجه های امروزی چه حرفها در مورد عشق من می زنند اناکارنینای من مرا ببخش روزی خواهی فهمید که تو تمام هستی من بودی و من برای همین.... و آن روز شاید در راه باشد. می دانی این قدر از دوری تو نوش باور...ادامه مطلب
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 13:40

نمی توانم مثل بقیه دخترها باشم این روزها مردم بد جور بد شده اند

این بار برای تو می نویسم

عزیزم دنیا دیگر دنیای قدیم نیست

مردم بد جور بد شده اند و تو باید برای حفظ خودت زیاد دروغ بگویی

و خودت را در چهره های مختلف پنهان کنی

این بهترین درسی است که می توانستم به تو بتو بدهم و تو ناراحت شدی

ناراحت نشو من هیچ گاه حقیقت نمی گویم

دروغ زیباترین حقیقت است

+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۵ساعت 23:40  توسط sam  | 
باور...
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 13:40

یوسف زیبای من به کنعان باز گشت آری بازگشت به خداوندی خدا باز گشت دیدی اشک ها و ناله هایم جواب داد یوسف من باز گشت و خدایا زیبا بود و شاید زیباتر از زیبا شده بود اما... چرا یوسف من یوسف من نبود و من گفتم انتظار برایش را دوست دارم و یوسف دیگر یوسف قدیم نبود زندان ظاهر از او چیز دیگری ساخته بود حیف آن باور...ادامه مطلب
ما را در سایت باور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam70 بازدید : 118 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 13:40